اخیرا طی یک بیانیه ای اينترنتی اعلام شد که در ذوب آهن اصفهان٬ "شورای موقت کارگران ذوب آهن" تشکیل شده است. تعدادی از فعالین کارگری در همين مرکز صنعتى سوالاتی را پیرامون این "شورای موقت و مخفی" طرح کردند و موضع حزب را در این زمینه جويا شدند.
حزب ما دراين زمينه بلافاصله واکنش نشان نداد چون ميخواست از جوانب خبر مطمئن شود. اين امکان وجود داشت که سنتهاى قديمى و غير کارگرى روى تعدادى از فعالين اين تاثير را داشتند که به بهانه اختناق دست به چنين اقدامى بزنند. يعنى اگر اين شورا توسط فعالين سرشناس و يا معتمد کارگران ذوب آهن تشکيل شده بود – عليرغم نقدى که به روش و شيوه کار نادرست شان بود – هنوز فرق ميکند با اينکه کسانى که رابطه مشخص و روشنى با کارگران ذوب آهن ندارند و ممکن است صرفا از طرق غير مستقيمى به گوشه اى از صنعت وصل باشند٬ دست به چنين اقدامى زده باشند. با اينحال نقد ما و پاسخ ما به دوستانى که سوال کرده اند روى اين سنت کار متمرکز است.
زمانى چپ ناسيوناليست ايران به بهانه اختناق از سنديکاى مخفى و انقلابى حرف ميزد. امروز عده اى ديگر٬ شايد همانها٬ از شوراى موقت و مخفى سخن ميگويند. قبلتر انواع کميته هاى کارگرى بيرون محيط کار شکل گرفت که هدفشان را ايجاد تشکل کارگرى گذاشته بودند. ما اين سنت و ناکارآئى آن را نقد کرديم و نتيجه کار آنها به هيچ تشکل کارگرى منجر نشده است. نهايتا عده اى کارگر و بيکار و غير کارگر در بيرون محيط کار و بدون تاثير بر محيط کار محفلى براى خود درست کرده اند. نه ربط مشخصى با سوخت و ساز مبارزه کارگرى دارند و نه در مبارزات جارى کارگران شريک و دخيل اند و نه حتى از بيشتر مراکز مهم کارگرى خبر دارند. اين نتيجه اين نوع کار است. تشکيل شوراى موقت مخفى در ذوب آهن چيزى به اين کوله بار اضافه نميکند و نميتواند منشا اميدى در ميان کارگران اين صنعت شود.
تشکل توده اى کارگرى اسمش توضيح دهنده مشخصات آن است. يعنى تشکلى که توده کارگران هر مرکز در آن دخيل اند و طبق تعريف علنى است. تشکل مخفى حتى اگر هزاران عضو بگيرد٬ هرچه نامش را ميخواهيد بگذاريد٬ اما تشکل توده اى کارگرى نيست و دقيقا عليه اهداف تشکل توده اى کارگران است.
تشکل توده اى کارگران قرار است کارگران را در مبارزات جارى متحد کند و با اتحادى که ايجاد ميکند به اهدافش برسد. تشکل مخفى که با بيانيه غيبى با مردم حرف ميزند٬ ابدا چنين نقشى را ندارد و نميتواند چنين نقشى را بازى کند. چون دقيقا به توده کارگران متکى نيست. معضل حتى اين نيست که چون کارگران به آن راى ندادند اسمش موقت است٬ معضل اينست که تشکل توده اى مخفى مسئله اى ناموجود است. راجب به ناموجود نميتوان حرف زد.
ميگويند رژيم نميگذارد٬ سرکوب ميکند٬ نميشود علنى شد٬ اختناق است. درست ميگوئيد. اما اين فرض درست را نميتوان با عمل نادرستى پاسخ داد. مگر با اينکار توانسته ايد اختناق را دور بزنيد و کارگران را صاحب تشکل کارگرى کنيد؟ مگر با اينکار توانسته ايد کارگران را در امرشان شريک کنيد؟ شما٬ يک نفر يا دو سه نفر٬ جائى بيانيه مينويسند و اسم آن را شوراى موقت يا کميته کارگران سوسياليست و يا هسته فلان و غيره ميگذاريد. سوال من اينست اين اقدامات چه تفاوتى با هسته هاى سازمانهاى چپ سنتى جدا از کارگر دارد؟ فوقش به اسم کارگر مزين شده است.
ما يا در مورد حزب و سازمان حزبى کارگران حرف ميزنيم که چهارچوب هايش مشخص است و يا در مورد تشکل توده اى و سازمانهاى غير حزبى کارگران سخن ميگوئيم که علنى است و اهداف روشنى را دنبال ميکند. جهت اطلاع دوستان از همين شماره نشريه مباحثى را در باره مسائل گرهى سازماندهى حزبى و توده اى کارگران شروع کرديم. توجه همه رفقا و فعالين کارگرى را به آن جلب ميکنم.
پاسخ اختناق را بايد با شکستن اختناق داد. اولا اعتراض کارگران علنى است. نميشود کارگران بصورت مخفى براى گرفتن دستمزدها و يا ديگر مطالباتشان اعتراض کنند! حلقه اى که اعتراض علنى را به اراده جمعى کارگران وصل ميکند مجمع عمومى و اعتراض جمعى است. مجمع عمومى هم توده کارگر را دخيل ميکند و هم اختناق را دور ميزند. اگر فردا شوراى واقعى ذوب آهن و صنايع ديگر هم تشکيل شود ناچار است رسميت و سياست و تصميمش را در مجمع عمومى بگيرد. يعنى مجمع عمومى قلب تشکل کارگرى است که اراده کارگر را از پائين نمايندگى ميکند. و گرنه هر چند نفر ميتوانند خودشان را "نماينده و سخنگوى" کارگران جا بزنند و کارى نداشته باشند که کارگر چه ميگويد و چه ميخواهد.
همين هفته ها کارگران بخشهای مختلف ذوب آهن اعتصاب و اعتراض کردند. قبلتر بارها بازنشستگان ذوب آهن تجمع و اعتراض کردند. کارگران شهرداری اندیمشک بیش از یکم هفته است هر روز در اعتراض به بیحقوقی خود و دستمزدهاى بالا کشيده شده شان در مقابل شهرداری و فرمانداری و استانداری تجمع میکنند. حمایت مردمی را جلب کردند و شرایطی را فراهم کردند که کارگران هر روز جمع شوند٬ تصمیم بگیرند٬ اشکال دیگر از اعتراضات را بررسی کنند و در نهایت اولتیماتوم به رژیم بدهند. دهها مرکز کارگرى همين کار را ميکنند. آيا ميشود براى همه اينها بدون اطلاع و دخالت کارگران و بدون ارتباط با اعتراضاتشان هر جا شوراى موقتى بصورت مخفى تشکيل داد؟ اصلا چرا به تشکلى که افرادش دستکم براى کارگران شناخته شده نيستند بايد اعتماد کرد؟ من بحث بى اعتمادى به هيچکسى را مطرح نميکنم اما سوال واقعى طرح ميکنم. مگر چنين مواردى در تاريخ نبوده است؟
و بالاخره این بیانیه در شرایطی اعلام موجودیت شورای مخفی را بما خبر ميدهد که مدتهاست طبقه کارگر از فعالیت مخفی و زیرزمینی عبور کرده است. تلاش کرده است به اشکال مختلفی ابراز وجود علنی داشته باشد. ایجاد تشکلهائی مثل سندیکای شرکت واحد یا هفت تپه عليرغم هر نقدى که به اين و آن سياست اين سنديکاها داشته باشيم٬ بالاخره راه واقعى ايجاد نوعى تشکل توده اى کارگرى است. حتى کميته هاى کارگرى با اينکه ربط روشنى به محيط کار نداشتند باز بدرجه اى علنى بودند. تعدادى فعال کارگرى و سياسى بودند که دور هم جمع ميشدند و تلاش داشتند کارى صورت بدهند. اما شوراى مخفى دارد ميگويد ايجاد تشکل کارگرى ممکن نيست. اين در سطح مبارزات تاکنونى کارگران ايران يک عقبگرد است.
اوضاع کنونی و مسئله تشکل کارگری
تردیدی نیست اوضاع سیاسی ایران بشدت ملتهب است و سیاست رژیم در مورد کارگران یکی به میخ و یکی به نعل زدن است. از طرفى رژيم مانع هر تحرک و ايجاد تشکل کارگرى ميشود و اعتصاب و اعتراض را در مراکز مهم و با هدف تسرى پيدا نکردن بسرعت پاسخ ميدهد. يعنى به کارگرانى که ميتوانند حلقومش را بگيرند باج ميدهد. و از طرفى به کارگران پيمانى و موقت و صنايع کم اهميت تر حمله ميکند و پاسخ اعتراض شان را نميدهد. جاهائی مثل پالایشگاه تهران٬ عسلویه٬ نیروگاه برق در تهران٬ و غيره جزو دسته اول اند. و جاهائى که مشمول "خصوصی سازی" و واگذاری به لات و لوتهاى حکومت شدند جزو دسته دوم است.
اين واقعيتى است که در شرايطى که کارگران را به روز مزد تا قراردادهای یکماه و چند ماه و رسمی و غير رسمى و حرفه ای و غیر حرفه ای و بومی و غیر بومی تقسيم کردند٬ مشکلات جدى براى متحد کردن کارگران و حتى اعتراض به ندادن حقوقها بوجود مى آورد. اينها را هر فعال کارگرى ميداند. پاسخ اين معضلات ایجاد تشکهاى مخفی و زیر زمینی نيست٬ بلکه خنثى کردن اهداف شوم اين سياستها در شقه شقه کردن کارگران و بميدان کشيدن طبقه کارگر در مقياسى توده اى و علنى است.
ما بطرف يک رودروئى بزرگ با حکومت اسلامى سرمايه ميرويم. تناسب قوا هنوز محدوديتهائى را بر فعاليت ما تحميل ميکند. اما هدف ما روشن است. چه هدف متشکل کردن توده اى کارگران و چه هدف نفى کردن وضعيتى که طبقه ما را در آستانه نابودى قرار داده است. رهبران رادیکال و سوسیالیست طبقه باید با اتکا به نقاط قوت جنبش کارگری حرکت کنند. امروز تشکیل مجامع عمومی کارگران یکی از ظرفهای مهم برای متحد کردن و به کرسی نشاندن خواستهای طبقه کارگر است. در عین حال با اين مجامع سنگ بنای شوراهای واقعی کارگران نهاده میشود. *